تو طراوت باران ، تو سخاوت زمینی ، تو کرانه های قلبم ، بهترین ، تو بهترینی .
همه در دایره ی دوست گرفتار شدند ، بی نوا دل که در این دایره پرگار نشد ، عاشقان سایه گریز و سایه ی یار شدند ، یار از خون دل عشق خبردار نشد ، چشم ها مست ز هوشیاری و در خواب شدند ، خواب از یاد رخ دوست بیدار نشد .
بعضی وقتا زندانی کردن کبوترهای قفس از هر کاری بهتره ، به شرطی که اون کبوتر تو باشی و اون قفس دل من .
نظرات شما عزیزان: